سید احمد حیدریان
چکیده
مدیریت پایدار منابع آب و خاک مستلزم ایجاد بسترهای مناسب براساس شرایط طبیعی- اجتماعی و ویژگی ساختار اداری در ابعاد ملی، استانی و محلی میباشد. پیشنیاز تأمین این بسترها، آشنایی با اصول توسعه پایدار میباشد. توسعه پايدار تنها با جايگزين سازي يا بازسازي منابع، با مشارکت گسترده مردم، و با ساماندهي يکپارچه وهماهنگ استحکام و تداوم ميیابد. تجربه همكاريهاي خودانگيخته محلی در مدیریت منایع آب در کشور بسیار وجود داشته است. از زمانیکه دستگاه دولت و كارگزاران دولتي جانشين ارباب و قدرت محلي شدند. با كنار گذاشته شدن كارگزاران محلي و بهاء ندادن به نيروهاي فعال منطقه، بار سنگين پروژههای عمراني بدوش دولتها افتاد. حاصل کار فرو رفتن دولت در گرداب هزينههاي فزآينده، تضعیف برنامههای توسعه و معذوریتهای اجرایی بوده است.
در دهه گذشته سياستهاي جديد جهاني در رابطه با مسائل زيستمحيطي با محور رفع مسائل اجتماعي و فقرزدايي، زمینهساز بروز سياستهاي نوين در توسعه منابع آب و خاک در ایران بوده است. در راستای این سیاستها، خروج از دور باطل (برنامهريزي يک سويه از بالا به پايين، بيبرنامگي از پايين به بالا)، ضرورت یافته بود، لیکن روششناسی مناسبی در اختیار نبود. اجرای پروژه حبلهرود در استانهاي تهران و سمنان گامی در جهت الگویابی و توسعه روششناسی در این ارتباط بوده است.
از اهداف این پروژه، بهبود مطلوب و چشمگير در زندگي جوامع محلی و معيشت آنها، با توجه به بهرهبرداري پايدار از منابع آب و خاك، دستيابي به الگوي مناسب براي مديريت يكپارچه و مشاركتمدار منابع آب و خاك، ارتقاء توانمندیهای کارشناسان و مدیران محلی و جوامع محلي در مديريت و برنامهريزي طرحهای توسعه منابع آب و خاک و توسعه ظرفیتهای محلی براي سازماندهي نظامهاي كارآمد توليد و بهرهبرداري از منابع آب و خاك بوده است. در این مقاله علاوه بر تشریح ضرورتها، دلایل و اهداف پروژه حبلهرود، مسایل و مشکلات پیادهسازی اینگونه پروژهها، و درسهای آموخته ارایه شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که در صورت باقی ماندن در رویههای اداري فعلی، شکلگيري اين حرکت و تکامل بخشيدن به مفهوم مشارکت و يافتن الگوهاي مناسب و مطلوب براي اجراي برنامههای توسعه، تقریباً غیرممکن میباشد.
واژههای کلیدی: توسعه پایدار، مدیریت مشارکتمدار، آب و خاک، حبله رود